محفل مثنوی‌خوانی «بشنو از نی» با موضوع «رزق»

ساخت وبلاگ

به همت اداره کتابخانه‌های عمومی شهرستان شمیرانات و محفل ادبی مولانا برگزار شد؛

محفل مثنوی‌خوانی «بشنو از نی» با موضوع «رزق» به صورت مجازی، در شمیرانات برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه‌های عمومی شهرستان شمیرانات؛ به همت اداره کتابخانه‌های عمومی شهرستان شمیرانات و محفل ادبی مولانا، چهارمین جلسه از سلسله جلسات مثنوی‌خوانی محفل ادبی مولانا (بشنو از نی)، با حضور استاد برجسته، دکتر اسماعیل امینی، چهارشنبه ۲۹ بهمن ساعت ۱۶، در فضای وبینار اسکای روم با موضوع «رزق» برگزار شد.

مفهوم رزق در آیات، روایات و مثنوی معنوی

در این جلسه، امینی، واژه «رزق» را معادل پارسی «روزی» عنوان کرد. در تعریف واژه «روزی» گفت: روزی می‌تواند خوراک روزانه باشد که  روز به روز به کسی داده می‌شود و قسمت او می‌گردد و نیز ضروریات زندگی به کار رفته است؛ رزق در فارسی «آن چیزی است که هر روز به ما می‌رسد»، «هر چیزی که از عالم غیب برای بندگان از انسان و غیرانسان و همه موجودات می‌رسد». در آیات و روایات نیز از زمان تقسیم رزق در بین‌الطلوعین تاکید زیادی شده است. بر این اساس در مثنوی نیز حکایت‌های متعددی در مورد رزق آمده است. از جمله، در مقدمه مثنوی «نی‌نامه»، در بیت «هر که جز ماهی ز آبش سیر شد/ هر که بی روزیست روزش دیر شد» نیز به موضوع رزق در بین‌الطلوعین در هر روز، تاکید شده است. در ادامه به شعر «جفای فلک» از «کریم امیری فیروزکوهی» با مطلع «امروز نیز محنت فرداست روزی‌ام/ آن بنده‌ام که رزق من از پیش می‌رسد»، پرداخت. طبق آیات و روایت و این شعر، رزق بندگان خاص و خوب خداوند، یک روز جلوتر به آن‌ها داده می‌شود.

 

درخواست روزی حلال در مثنوی معنوی

امینی، دفتر چهارم کتاب «مثنوی معنوی» اثر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی به تصحيح محمد علي موحد (دوره 2 جلدي، ناشر هرمس، 1398) با عنوان «دیدن درویش جماعت مشایخ را در خواب و درخواست کردن روزی حلال بی‌مشغول شدن به کسب و از عبادت ماندن و ارشاد ایشان او را و میوه‌های تلخ و ترش کوهی بر وی شیرین شدن به داد آن مشایخ » را با مطلع «آن یکی درویش گفت اندر سمر/ خضریان را من بدیدم خواب در» خوانده و تفسیر نمود.

در ادامه افزود: در مثنوی معنوی که متنی عرفانی است نگاه عاطفی و زیبایی‌شناختی به الهیات و تعالیم دینی شده است. شاهد تفسیر استدلالی نیستیم.

 امینی در ادامه تفسیر شعر «دیدن درویش جماعت مشایخ را در خواب... »، به آرایه ممال (گاهی در برخی واژگان مصوت «ا» به مصوت «ی» تبدیل می‌شود) در این شعر اشاره کرد که هنگام خواندن رعایت می‌شود.  

 

دکتر محمدعلی موحّد و مثنوی مولانا  

 از نظر امینی، موحد خواسته متنی پیراسته و قابل‌فهم و درخور اعتماد برای مخاطبان و علاقه‌مندان مثنوی فراهم کند که هم خوانندگان عادی از آن بهره ببرند و هم اهل تحقیق و نقد علمی به آن استناد کنند؛ جلد اول این اثر در هزار صفحه شامل مقدمه استاد موحد در ۱۲۰ صفحه و نیز دفتر اول، دوم و سوم مثنوی و جلد دوم نیز شامل سه دفتر بعدی (چهار، پنج و شش) به انضمام کشف الابیات است و حجم جلد دوم هم ۱۰۰۰ صفحه است. هر دو جلد این کتاب در قطع وزیری و با کاغذ کرم رنگ خفیف و با صحافی گالینگور زیر چاپ رفته است.

 

رزق بی‌زحمت در مثنوی معنوی

در ادامه به حکایتی دیگر از رزق بی‌زحمت در مثنوی معنوی با مطلع « آن یکی در عهد داوود نبی/ نزد هر دانا و پیش هر غَبی» پرداختند. «حکایت آن شخص کی در عهد داود شب و روز دعا می‌کرد کی مرا روزی حلال ده بی‌رنج».

در این حکایت، مردی در زمان حضرت داود (ع)، پیوسته اینگونه دعا می کرد: «خداوندا رزق و روزیِ بی‌زحمت و مشقّتی به من عطا فرما» مردم وقتی که دعاهای به ظاهر یاوه و بی‌اساسِ او را می‌شنیدند مسخره‌اش می‌کردند. ولی او به تَسخُرها وقعی نمی‌نهاد و همچنان به کارِ دعا و نیایش و درخواستِ روزیِ بی‌زحمت مشغول بود. تا اینکه روزی غرقِ در دعا بود که گاوی یله، دوان دوان به درِ خانۀ او آمد و با ضرباتِ شاخِ ستبر و تیزش قفل و بندِ در را شکست و درونِ خانه شد و آن مرد، بیدرنگ دست و پای آن حیوان را بست و به تیغِ تیز ، سرش را برید...؛ این حکایت در دفتر سوم مثنوی، صفحه 571 بیت 1452 آمده است.

مثنوی معنوی و نوجوانان

در ادامه جلسه، شهرام خان‌احمدی، کتابدار کتابخانه حافظ میگون حکایت «قصه‌های شیرین مثنوی مولوی (4جلدی)» نوشته جعفر ابراهیمی (شاهد) از انتشارات پیدایش، را خوانش نمود.

خان‌احمدی، در توصیف این کتاب گفت، بسیاری از محققان مثنوی را كتاب زندگی می‌دانند. شعرها و حكایت‌های فلسفی و عرفانی مثنوی مولوی به خواننده این فرصت را می‌دهد كه به قدر وسع خویش، از آن چیزی بیابد. جعفر ابراهیمی (شاهد) در این كتاب كوشیده است تا برخی از قصه‌های شیرین مثنوی معنوی را با زبان ساده و با پرداخت داستانی بازنویسی كند. در ادامه، خلاصه «حکایت شکایت کردن پیرمردی به طبیب از رنجوری ها و جواب طبیب» را خوانش نمود.

 

در این حکایت آمده:

پیرمردی نزدِ طبیبی می‌رود تا دردهای خود را درمان کند. پیرمرد می‌گوید: من از ناحیه مغز احساسِ ناراحتی می‌کنم: آقای طبیب، علّتِ آن چیست ؟

طبیب: علّتِ آن از پیری است.

پیرمرد: چشمانم هم تار شده است …


 

برگزاری جمع‌خوانی و بلند‌خوانی کتاب زندگی به سبک روح ا... در کتابخانه شهدای نیکنام‌ده...
ما را در سایت برگزاری جمع‌خوانی و بلند‌خوانی کتاب زندگی به سبک روح ا... در کتابخانه شهدای نیکنام‌ده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shemiranatpl بازدید : 185 تاريخ : يکشنبه 3 اسفند 1399 ساعت: 22:46